پسر عزیزم به دنیای مامان و بابا خوش اومدی

بدون عنوان

1395/4/24 12:53
نویسنده : مامان
33 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به نیما کوچولو بهترین هدیه خدا ....الان که دارم برات مطلب مینویسم پنج شنبه 24 تیرماه 1395 هست خیلی هوا گرمه مامانی از شب تا صبح یا پا درد داره یا همش گرمم میشه هی روز به روز که میگذره قدر مامانم و بابام و بیشتر میدونم ومیگم تا بخوای مادر بشی چقد باید سختی بکشی از همین جا دست همه  ومادرهای زحمت کش و مهربون و میبوسم  پسر کوچیک مامان نکنه تو هم توی شکم مامان گرمت بشه غمگینسری قبل که رفتم دکتر دکتر بهم گفت یکم وزنت رفته بالا برا همین گفت باید توی خوراک خوردنت مواد قندی ونشاسته جات رو خیلی کم کنی ومنم وحشتناک دلم شیرینی وچیزای شیرین میکشه  تازه مولتی ویتامینم هم کم کرد مامانی هم این مدت خوراکش وکم کرده و چیزای شیرین کم میخوره خدا رو شکر چند روز پیش که رفتم پیش ماما بهم گفت وزنت داره برمیگرده به خط نرمال ... پسر مامان چهارشنبه عقد دختر دایی بود اولین مراسمی بود که تو همراه مامانی بودی ..من و تو بابایی ساعت 5 رفتیم محضر هوا خیلی گرم بود اولین نفر مارسیدیم هیچکس هنوز نیومده بود یکم نشستیم با بابایی تو ماشین تا عروس و داماد اومدن دیگه موقعی که همه اومدن ما هم رفتیم داخل بعدش موقعی که عاقده داشت خطبه میخوند تو هم هی ورجه وورجه میکردی قربونت بشم بعدش رفتیم خونه دایی اینا کلی خوش گذشت همه بودن اونجا کلی ذوقت ومیکردن مامانی حرف واسه گفتن خیلی دارم ولی فعلا باید برم عزیز دلم دوست دارم بایمحبت
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)